جدول جو
جدول جو

معنی علی رجبی - جستجوی لغت در جدول جو

علی رجبی
(عَ یِ رَ جَ)
ابن یوسف بن حیدره بن حسن رجبی، ملقّب به شرف الدین و مکنّی به ابوالحسن. وی طبیب و حکیم و ادیب بود. در سال 583 هجری قمریدر دمشق متولد شد و در سال 667 هجری قمری در همین شهردرگذشت. او راست: 1- حواشی بر شرح ابن ابی صادق بر مسائل حنین. 2- حواشی بر قانون ابن سینا. 3- خلق الانسان و هیئه اعضائه و منفعتها. (از معجم المؤلفین ج 7ص 265). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الوافی صفدی ج 12 ص 331. عیون الابناء ابن ابی اصیبعه ج 2 ص 195. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 723. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 439. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 711
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ قُ طُ)
ابن عتیق بن عیسی انصاری قرطبی. مکنی به ابوالحسن. محدث و حافظ و قاری بود و در علم کلام و اصول و طب و نظم شعر نیز دست داشت. وی نزد سلفی و دیگران تحصیل کرد و در کتاب تکمله، شیوخ او بالغ بر یکصدوپنجاه تن ذکر شده اند. او راست: بغیهالراغب و منیهالطالب. (از معجم المؤلفین از التکملۀ ابن ابار ص 674 و طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 555)
ابن محمد بن خلف اوسی قرطبی مالکی. مکنی به ابوالحسن. ادیب بود و در سال 526 هجری قمری درگذشت. او راست: التشبیهات فی اشعار اهل الاندلس. (از معجم المؤلفین)
ابن محمد بن یوسف بن مسعودقیسی قرطبی شاعر. ملقب به نظام الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن خروف. رجوع به ابن خروف (ضیاءالدین ابوالحسن...) و علی (ابن محمد بن یوسف بن...) شود
ابن احمد بن سعید بن حزم بن غالب بن صالح بن خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی یزیدی. مشهور به ابن حزم و مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن حزم و علی بن احمد... شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ جَ)
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن ومشهور به ابن صوفی. در انساب تألیفاتی داشت و در سال 425 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: 1- الشافی. 2- العیون. 3- المبسوط، در انساب. 4- المجدی فی انساب الطالبین. 5- المشجرات، در انساب. (از معجم المؤلفین از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 323 و تذکرهالمتبحرین ص 490 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 32)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ رَ)
نام وی در هدیه العارفین بصورت ’علی بن عبداﷲ عربی حلی، مشهور به ابن لجام و ملقب به علاءالدین’ آمده است. وی اصولی و فقیه و محدث و مفسر بود و از سایر علوم عقلی و شرعی اطلاع داشت و در شهر حلب میزیست. و در سال 901 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تعلیقی بر التوضیح در اصول فقه. 2- حاشیه بر شرح عقاید نسفی. از تفتازانی. 3- حواشی بر مقدمات أربع. (از معجم المؤلفین از الشقائق النعمانیۀ طاش کبری ص 236 و شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 5 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 498)
ابن عمر عربی. مدرس. متوفی در حدود سال 980 هجری قمری او را رساله ای است در علم بدیع. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 158)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ جَ)
وی متکلم و منطقی بود و در سال 860 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- حواشی بر حاشیۀ شرح شمسیۀ سید شریف. 2- حواشی بر شرح مواقف سید شریف، در علم کلام. (از معجم المؤلفین از شذرات الذهب ابن عماد ج 7 ص 297 و الشقائق النعمانیۀ طاش کبری ج 1 ص 163 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1716)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن هبه الله بن علی بن هبه الله بن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی. مشهور به ابن ماکولا و ملقب به سعدالملک و مکنی به ابونصر. رجوع به ابن ماکولا (ابونصر علی...) و به علی (ابن هبه الله بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن مبارک عجابی. وی قرائت را از کسائی فراگرفته و در حروف یسیره با او مخالف شده است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ)
ابن محمد بن عیسی دمشقی محلی نمراوی شافعی. مشهور به قطبی و ملقب به علاءالدین. فقیه بود و در سال 803 هجری قمری در ’نسرالبصل’ درگذشت. او راست: 1- کفایهالمبتدی فی الفقه. 2- مناسک الحج. (از معجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 6 ص 5 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 557)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ نَ جَ)
سید علی نجفی، ابن حسن بن سلیمان بن سعد بن فرج الله بن علی بن سعد بن عبدالله بن حماد حسینی جزایری نجفی. مشهور به سیدعلی حلو. رجوع به علی جزایری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن بن طوبی. مکنی به ابوالحسن. ادیب و نویسنده و شاعر و معاصر معز بن بادیس بود. وی به مشرق نیز سفر کرد. و پیش از سال 454 هجری قمری میزیست. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین به نقل از الخریدۀ عماد ج 11 ص 30)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ جَ)
ابن حجه الله بن علی بن عبدالله بن حسین بن محمد بن عبدالملک طباطبائی شولستانی غروی نجفی. ملقب به شرف الدین. رجوع به علی طباطبایی شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی. مشهور به نسابه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن مهدی بن رضا بن احمد بن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی. مشهور به میر حکیم. رجوع به علی طالقانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن محمد نجری یمانی زیدی. مشهور به ابن هطیل. وی ادیب و نحوی بودو در سال 812 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- شرح المفصل زمخشری. 2- عمده ذوی الهمم علی الحسبه فی علمی اللسان و القلم. (از معجم المؤلفین از البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 493 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 729)
ابن محمد بن ابی القاسم بن علی بن ناصر نجری یمنی. وی از فقیهان بشمار میرفت و در سال 822 ه. ق. در قید حیات بود. او راست: شرح بر أزهار. (از معجم المؤلفین از ملحق البدر الطالع زباره ص 171)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن حسن بن علی بن ابی الحسین حسنی کلبی مکنی به ابوالقاسم. وی از امیران صقلیه (سیسیل) بود. در سال 360 هجری قمری برادرش احمد که حاکم بر این جزیره بود برای فرماندهی ناوگان المعز فاطمی به مصر رفت و وی به جانشینی او به حکومت نشست و در سال 372 هجری قمری در جنگی که با ’اوتون دوم’ امپراتور آلمان در نزدیکی صقلیه کرد به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ازاعمال الاعلام ص 51 و البیان المغرب ج 1 ص 238 و ابن خلدون ج 4 ص 210 و المسلمون فی جزیره صقلیه ص 152)
ابن سلیمان کلبی. مکنی به ابونوفل. محدث است و از ولید بن مسلم بن نوفل بن ابی عقرب روایت کند. و نیز رجوع به ابونوفل شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن محمود کعبی. مکنی به ابوالقاسم. او راست: تاریخ بلخ. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 289)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد برجی جذامی. مقری بود از مردم ’برجه’ و آن شهری است در مغرب. (از تاج العروس) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان آواجیق، بخش حومه شهرستان ماکو. این ده مشهور به علوجنی شده است. رجوع به علوجنی شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِشُ)
ابن محمد بن ابی بکر شعبی یمانی. وی در حدود سال 800 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: الاربعون فی فضل الائمه العادلین والسلاطین المقسطین. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 727)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بِ)
ابن محمود بن محمد رابض بدخشانی. او راست: اخلص الخالصه، که ملخصی است از خالصهالحقائق لما فیه من اسالیب الدقائق تألیف عمادالدین محمود بن احمد فارابی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 699)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ بَ)
ابن سعید بن محمد بن احمد بن محمد بن حسن بن محمد بن علی بن محمد بن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حر عاملی جبعی. رجوع به علی حر شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ شَ)
دهی است از دهستان نیم بلوک، بخش قاین، شهرستان بیرجند. واقع در 51 هزارگزی شمال باختری قاین. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 11 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. و محصول آن غلات و زعفران است. اهالی بزراعت اشتغال دارند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ)
متوفی پس از سال 1074هجری قمری او راست: المنهاج المحمدی فی الطریق الاحمدی. (از معجم المؤلفین بنقل از الکشاف اسعد طلس ص 123)
ابن مصطفی بن پیرمحمد کوتاهیه وی رومی حنفی، ملقّب به جبری و مشهور به بلبل زاده. رجوع به علی بلبل زاده شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ لَ)
ابن منصور بن طالب حلبی، ملقّب به دوخلهو مشهور به ابن قارح و مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و راوی بود و بسیار از اشعار را از حفظ داشت. در سال 351 هجری قمری در حلب متولد شد و مخارج زندگی او از راه تعلیم در شام و مصر تأمین می شد. او نامۀ مشهور به ’رساله ابن القارح’ را به ابی العلاء نوشت و ابوالعلاء جواب آن را که ’رسالهالغفران’ است، برای او نگاشت. یاقوت حموی گوید که: آخرین ملاقات من با علی بن طالب در سال 461 هجری قمری در تکیت بود. رجوع به معجم الادباءیاقوت چ قاهره ج 15 ص 83 و چ مارگلیوث ج 5 ص 422 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ چَ لَ)
ابن خسرو ازنیقی. شیمیدان بود و بسال 1018 ه. ق. در قسطنطنیه درگذشت. او راست: 1- انوارالترکیب. 2- انواع الدرر فی ایضاح الحجر. 3- ثمرهالارشاد و تخریج الارواح و الاجساد. 4- جواهرالاسرار فی معارف الاحجار. 5- دررالانوار فی اسرارالاحجار، فی الکیمیاء. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 612 و سایر صفحات. هدیهالعارفین ج 1 ص 753. ایضاح المکنون ج 1 ص 347)
لغت نامه دهخدا
علی بن عبدالعزیز مکنی به ابوالحسن بن زیاده الله بن ابی مضر (فرزند ابومروان بن زیاده الله است. مؤلف المغرب بنقل از حجاری در المسهب گوید: ابوالحسن علی تواناترین شاعر این خاندان بوده و از اشعار او است:
لاتسفنی الا بکأس اذا
شربتها تملک عقلی جمیع
و زادک الله سروراً اذا
سقیتنی بالجام او بالقطیع
لاتوقع الخمر الی مدّه
اولی و احلی من زمان الربیع.
و نیز از اشعار جالب او است:
یا سالباً عاشقیه
و عاشق کل تیه
و من مدامی و نقلی
من وجنتیه و فیه
هلا جزیت فؤادی
ببعض ما لک فیه.
(المغرب فی حلی المغرب ج 1 ص 93)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالعزیز بن حسام بن حامد، مشهور به ام ولدزادۀ رومی. وی عهده دار امر قضا در حلب بود و در سال 980 هجری قمری در همین شهردرگذشت. اوراست: 1- رساله الامتحان. 2- الرساله السیفیه. 3- الرساله الشمعیه. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 565. هدیهالعارفین ج 1 ص 748)
مرجوشی. شیمیدان قرن نهم هجری قمری او راست: در الانوار فی اسرار الاحجار. (از معجم المؤلفین از فهرس الخدیویه ج 5 ص 380)
ابن محمد رومی حنفی. مشهور به باشماقچی زاده. رجوع به باشمقچی زاده (سیدعلی...) و پاشمقچی زاده و علی (ابن محمد...) شود
ابن مصطفی بن بیرمحمد کوتاهیه ای رومی حنفی. ملقب به جبری و مشهور به بلبل زاده. رجوع به علی بلبل زاده شود
ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به وصفی. رجوع به علیرضا (ابن حسین...) شود
ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به اولیازاده. رجوع به علیرضا (ابن ابراهیم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُ)
ابن حسن رندی (امیرامام جلال الدین...). وی در زمان حملۀ چنگیزخان به بخارا، مقدم و مقتدای سادات ماوراءالنهر بود، و عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشا نام وی را آورده است. رجوع به تاریخ مفصل ایران، مغول چ عباس اقبال ص 29 شود
ابن محمد بن علی بن محمد حضرمی رندی اشبیلی اندلسی، مشهور به ابن خروف و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی اشبیلی شود
ابن محمد بن ابراهیم بن عبدالله بن مالک بن عباد نفزی رندی مالکی، مشهور به ابن عباد. رجوع به علی نفزی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد رازی، ملقب به زین الدین و مکنّی به ابوالحسن. متکلم و شاعر قرن ششم هجری بود. او راست: 1- دقائق الحقایق. 2- مسائل فی المعدوم والاحوال. 3- مناظرات و نیز اشعاری دارد. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 79. فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 323. تذکرهالمتبحرین ص 489)
ابن بندار رازی حنفی، مکنّی به ابوالقاسم. متوفی در سال 474 هجری قمری او راست: شرح الجامع الصغیر فی الفروع، محمد بن حسن شیبانی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ج 1 ص 563)
متوفی در سال 686 هجری قمری او راست: تهذیب الاسماء و اللغات. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 92)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی، مکنّی به ابومجاهد. رجوع به کابلی (ابومجاهد علی بن...) و علی (ابن مجاهدبن مسلم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ ضَ)
ابن هاشم بن علی رضوی موسوی بغدادی نجفی. فقیه بود. در سال 1239 هجری قمری متولد شد و در 1273 هجری قمری درگذشت. او راست: کتاب فی الرهن. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 2 ص 200)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
وی خطاط بود و شعر نیز می گفت. او در جوانی به اصفهان بیامد و در خط نستعلیق مهارت یافت و در آنجا مدح منوچهرخان بکرد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 756 بنقل از المدایح المعتمدیه)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن احمد بن مجمد رتبلی، مکنّی به ابوالحسن. او راست: ادب القاضی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ج 1 ص 47)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
ابن عیسی بن فرج بن صالح ربعی شیرازی الاصل بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به کمال الدین و منعوت به ابن الاخت. وی نحوی و لغوی بود و در سال 328 هجری قمری متولد شد. ابتدا نزد ابوسعید سیرافی تحصیل کرد سپس به شیراز رفت و نزد ابوعلی فارسی تلمذ کرد و مدت بیست سال ملازم وی بود آنگاه به بغداد بازگشت و در دهم محرم سال 420 هجری قمری در آنجا درگذشت. اوراست: 1- البدیع، در نحو. 2- التنبیه علی خطاء ابن جنی فی تفسیر شعر المتنبی. 3- شرح ایضاح ابی علی فارسی، در نحو. 4- شرح البلغه. 5- شرح مختصر جرمی. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 164). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: عیون التواریخ ابن شاکرج 13 ص 111. سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 287. الوافی صفدی ج 12 ص 134. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 433. معجم الادباءیاقوت ج 14 ص 78. انباءالرواه قفطی ج 2 ص 297. نزههالالبای انباری ص 414. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 216. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 212. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 172. روضات الجنات خوانساری ص 483. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 686. نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن عیسی بن..) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن قاسم سعدی حلبی رامی. او راست: التعلیم و الاعلام فی رمی السهام، که آن را برای امیر برسبای چرکسی تألیف کرد. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 425)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن احمد راسبی، مکنّی به ابوالحسن. وی برحدود واسط تا جندی شاپور و از شوش تا شهرزور امارت می کرد و ثروتی فراوان داشت و نزد خلفا وجهه ای به دست آورد و در جندی شاپور درگذشت. (از الاعلام زرکلی بنقل از النجوم الزاهره ج 3 ص 183. دول الاسلام ذهبی ج 1 ص 144)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَقْ قی)
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی، مشهور به ابن عصار و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عباسی شود
ابن عبدالملک رقی، مکنّی به ابوالحصین. وی قاضی حلب بود و ذکر او در یتیمهالدهرثعالبی آمده است. رجوع به یتیمهالدهر ج 1 ص 70 شود
لغت نامه دهخدا